loading...
تفریح و سرگرمی جغد
farid بازدید : 150 شنبه 21 مرداد 1391 نظرات (1)

بیاموزیم كه با احمق بحث نكنیم و بگذاریم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی كند...با وقیح جدل نكنیم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روح مارا تباه می كند...ازحسود دوری كنیم چون اگر دنیا راهم به او تقدیم كنیم باز از زندان تنگ حسادت بیرون نمی آید..تنهایی را به بودن در جمعی كه مارا از خودمان جدا می كند ترجیح دهیم و از سرعت خود بكاهیم كه آنان كه سریع تر می دوند فرصت اندیشیدن به خود نمی دهند

farid بازدید : 141 سه شنبه 17 مرداد 1391 نظرات (1)

بچه مایه دارم که نبودی
اخلاقتم که گند دماغه
به جز خودت چیزی واسه دوست داشتن نمی مونه عزیز دلم !

یکی از دوستام توی دانشگاه عاشق یه دختره شده بود که کاپشن آبی میپوشید ...
...
هوا گرم شده بود دختره بعد از عید اون کاپشنو دیگه نپوشید
دوستم گمش کرد!!!

یه خانوم همسایه داریم که هر وقت میخواد پارک دوبل کنه
من با نیم کیلو تخمه میشینم تو تراس نیگاش میکنم ...
اصن یه وضعیه هااااااااا

به عشق در نگاه اول اعتقاد داری ؟ یا دوباره از جلوت رد شم ؟

یکی از سوالاتی که ذهن منو درگیر کرده
اینه که این آتشنشان های محترم ،
چرا همون طبقه ی اول نمی شینن
که وقتی میخوان برن ماموریت مجبور نشن
از اون میله ها سر بخورن بیان پایین؟!

گرگه در خونه بزبزقندی رو میزنه ؟
شنگول میگه : کیه ؟

گرگه میگه : منم آقا گرگه …
شنگول و منگول و حبه انگور تحت تاثیر صداقتش قرار میگیرن و درو باز میکنن …

میگن واسه کسی بمیر که برات تب کنه ،
الان یه نمه تب دارم ، برنامت چیه ؟

دو تا جمله خفن دارم نه حسین پناهی گردن میگیره
نه دکتر شریعتی! موندم چیکارش بکنم؟؟؟

اگه یه روز صبح خیلی خوشحال از خواب بلند شدی و دیدی
نه غمی ، نه زنی ، نه شوهری ، نه بدهی ،نه دردی !
بدون دیشب تو خواب مردی !
روحت شاد و یادت گرامی !

farid بازدید : 143 سه شنبه 17 مرداد 1391 نظرات (1)

حتما بخونید وگرنه از دستتون رفته

دختر و پسری با سرعت ۱۲۰ کیلومتر سوار بر موتور :

دختر : یواشتر من میترسم .

پسر : نه خوش میگذره .

دختر : نه نمی گذره . خواهش میکنم خیلی وحشتناکه .

پسر : پس بگو دوستم داری !

دختر : باشه باشه دوست دارم حالا خواهش میکنم آرومتر .

پسر : حالا محکم بغلم کن . (دختر بغلش کرد.)

پسر : میتونی کلاه ایمنی منو برداری بذاری سرت ؟ اذیتم میکنه .

روزنامه های روز بعد :

موتور سیکلتی با سرعت ۱۲۰ کیلومتر بر ساعت به ساختمانی اصابت کرد .

موتور ۲ نفر سر نشین داشت اما فقظ ۱ نفر نجات یافت .

حقیقت این بود که اول سر پایینی پسری که سوار موتور بود متوجه شد ترمز بریده

 اما نخواست دختر بفهمد در عوض خواست که یک بار دیگر بشنود دوستش دارد .

تعداد صفحات : 35

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کتاب بوف کور را دوست دارید ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 241
  • کل نظرات : 32
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 30
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 165
  • بازدید ماه : 31
  • بازدید سال : 6,397
  • بازدید کلی : 101,722